یه روز پاییزی
امروز پریسا با مامان جونش به بیرون از خانه رفته بودند از کنار مغازه شیرینی فروشی رد می شدند که پریسا داخل می شود و مامان جون به دنبالش خلاصه اینکه مامانی یکی از شیرینی ها را انتخاب می کند و می گوید آقا نیم کیلو بکش پریسا می گوید : نه من از این نمی خواهم و یک کیک بزرگ را نشان می دهد و می گوید : اینا می خوام ، این خوبه ، اینا بخر بخر بخر خلاصه فروشنده پا درمیانی می کند و می گوید : دخترام این فروشی نیست بالاخره پریسا به شیرینی تر ، رضایت می دهد واز آنها انتخاب می کند ...
نویسنده :
محبوبه
15:09